یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

مثبت باش


امروز به نتیجه ی مهمی در مورد خودم و خانواده ام رسیدم. متاسفانه من با تربیتی بزرگ شده ام که درست زمانی که خسته شده ام و نیاز دارم کسی مشوق ام باشد و   مجبورم کند بیاستم و به حرکت ادامه دهم  ،در خانواده ی من وظیفه اش تسکین های بی نتیجه و توجیه برای استراحت و ادامه ندادن و اینکه نباید افسوس خورد و رها کردن همه چیز بدون گرفتن نتیجه است. تلنگر این نتیجه وقتی بهم خورد که خسته بعد از یک ساعت رانندگی رسیدم خانه ی مادرم ، خواهر هایم مشوق ام شدند برای نرفتن به کلاس عکاسی ام و من هم که خسته بودم و کمرم و سرم به طرز عجیبی درد می کرد وسوسه شدم . اما یک چیزی مدام در وجودم نهیب میزد که این همه راه آمدی، برو ...و این من ِ وجودی ام وقتی پیروز شد که مادرم گفت برو شاید هفته ی دیگر دختر خاله ات دعوتمان کند آنوقت دو جلسه غیبت زیاد میشود و این شد که به جلسه ی دوم کلاسم رسیدم و وقتی با عجله از کلاس آمدم که بروم دانشگاه دوباره همان خواهر و مادر تلاش برای وسوسه ام کردند که نهارت را بخور و برو تو که دیر کرده ایی  10 دقیقه دیر تر هم چیزی نمیشود. و من به حرفشان گوش نکردم و صفت لجباز بودن را برای خودم خریدم و به دانشگاه  رفتم ؛  استاد را دقیقاً کنار ماشین اش پیدا کردم و همان ده دقیقه نجاتم داد.

همسرم دقیقاً با عکس این تربیت بزرگ شده است و من تا مدت ها نمی توانستم درکش کنم وقتی کلاس اش 8-12 است و او بنا به دلایلی دیر میرسد حتی 11:30 هم که برسد سر کلاس میرود و  از همان نیم ساعتش استفاده میکند. 

وقتی اتفاقی از کنار آموزشگاهی که پارسال مدرس و پشتیبان اش بودم عبور کردم ،  اسم یکی از دانش آموزانم را به عنوان رتبه ی 10 کنکور هنر دیدم ؛ باور کردم چقدر اشتباه کردم که درست قبل از نتیجه گرفتن همه چیز را رها کردم . 2-3 ماه مانده به کنکور از شرایط سخت کاری و حقوق بسیار پایین و غرولندهای همسرم عاصی شدم و همه چیز را رها کردم بی خبر آنکه قرار است چه شود و تک رقمی شدن رتبه ی کسی که همه ی تلاشش برای خودش بود می توانست چقدر در کارنامه ی کاری من مفید باشد و من باز هم درست قبل از رسیدن به نتیجه با تشویق اشتباه اطرافیانم همه چیز را رها کردم.

خوشحالم که امروز به این موضوع پی بردم و  یک گام در جهت تعالی برداشته ام. و این همان چیزی است که باید حواسم باشد برای موفقیت فرزندم برنامه ریزی کنم.

یا نباید کاری را شروع کرد یا اگر شروع کردی نباید تا رسیدن به نتیجه رهایش کنی آنقدر باید تلاش کنی تا به نتیجه برسی.

+ دیدن استادی که از لحاظ علم و تدریس عالی است ، از لحاظ برخورد و ادب اجتماعی (مخصوصاً با دانشجو) فوق العاده است و از لحاظ وضیعت اقتصادی بسیار مرفه است واقعآ حال آدم را خوب می کند و چقدر دلم می خواهد میشد روی همه ی کسانی که انرژی منفی دارند خط بکشم و با آدمهای مثبت در حد چند دقیقه هم صحبت شوم اما خیلی وقت ها نمیشود، به جایش می توانم حسگر های وجودی ام را برای دریافت انرژی های مثبت فعال کنم تا از آدمهای منفی هم بگردم و حتی یک انرژی مثبت در وجودشان پیدا کنم و همان را جذب کنم.