ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
خوب بودن سخته
هرچی بزرگتر میشی سخت ترم میشه
واسه همینه که بچه ها همیشه بهترن
هوا پسه بچه
بخند
تا میتونی بزرگ نشو...
#چهرازی
پ.ن:
امسال روز معلم کنار یک کلاس پرانرژی داشتم و خب عمیقأ تک تک شون دوست دارم و به این فکر می کنم که چقدر زمان زود میگذره و قد کشیدن و بزرگ شدن آنها رو توی این ۹ ماه دیدم و با خواندن بندهایی که دیروز برای من نوشتن و احساس پاک و خالصانه شون خداروشکر کردم که یک معلمم.... امید به زندگی این روز های من دانش آموزان و دخترای کلاسم هستن .....
همیشه آخرین ماه سال تحصیلی به معلم ها سخت میگذره هم استرس تموم کردن کتابها ... و هم جدا شدن از بچه ها...
پ.ن۲:
میگفت بیشتر از همه امسال دلم برای شما تنگ میشه و الان دلم میخواد برگردم کلاس اول و دوباره بزرگ بشم و دوباره بیام سر کلاس شما بشینم ... میگفت امسال برای کادوی روز معلم شوق و ذوق عجیبی داشتم اولین سالی بود که تصمیم گرفتم جانماز بدوزم ....
میگفت شما تنها معلمی بودید که رفتار و روابط دوستی بچه ها هم براتون مهم بوده...
در عجیب ترین جای تاریخ ایستاده ایم کاش کسی ما را بنویسد....
پ.ن:
سلام
خلاصه این روزهام
مدرسه / بچه ها / تموم کردن کتابها/ بهار / خواب / سرماخوردگی ....
لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ یُدۡرِکُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ ....
به نظرم برای یک عمر فهمیدن همین یک خط برامون بس ...
اونی که باید ببینه می بینه....
اما نگاهت میکنم !ز چشمانم میخوانی...نیازی به سخن گفتن نیست؛
فقط نگاهم کن ...همین !!!
پ.ن:
میگفت فکر میکنی تورو با چی به یاد میارن؟
مدتها بود که ازش بی خبر بودم ... چهار سال از بهترین روزهای زندگیش توی دانشگاه فرهنگیان گذروند و یکسال معلم شد و بعدش هم خبر داد که دیگه توی شهرمن زندگی نمی کنه و حالا هم در صفحه مجازیش عکسش توی یکی از خیابانهای آمستردام گذاشت....
برای همیشه مهاجرت کرد آلمان...
چقدر دنیای ما باهم متفاوت بود ولی میتونستیم ساعتها باهم حرف بزنیم...
یک وقتایی هم چون که قرار برای همیشه حذفش کنی
می بخشیش :)
پ.ن:
آدمیزاد فقط میخواد سبک بشه !