یادداشت های یک مادر دانشجو

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک مادر دانشجو

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

ماه مهر

با چشمهای نگران میگه مامان دیرم شده؟

میگم نمیدونم کی میرسی 

میگه بگو دیر شده یانه ؟

میگم زودتر برو که به موقع برسی

بدو بدو میره. کفش های طوسی با لژ سفید و شلوار جین. یه ترکیب قشنگ و شیک برای یه پسر. نگاهش میکنم و با اینکه ۷ سالشه ولی برای من خیلی بزرگ شد یک دفعه . در رو که می بیندم آرامش خونه حالم رو جا میاره. زنگ میزنم به خواهرم تا از سکوت خونه فرار کنم. همسرش خونه است و ما هم که عادت نداریم جلو همسرهامون باهم حرف بزنیم قطع میکنم. ساعت رو نگاه میکنم ۷:۴۶ دقیقه است. لپ تاپ رو روشن میکنم تا یکسری آهنگ از فرهاد و فریدون و فرامز اصلانی دانلود کنم. یک زمانی چقدر از اسم هایی که با فر شروع میشد خوشم میامد. حتی دوست داشتم اسم یارا رو فرزان بزارم. یاد دوتا برادر نویسنده افتادم که اسم هاشون فرزان و فرهنگ بود.

به یک سفر دو روزه فکر میکنم. کلی نیت کرده بودم اولین سفرم کربلا یا مشهد باشه ولی اونقدر درگیر کارها شدیم که سفر چند روزه واسمون نشدنیه.

از یک شنبه هر روز  رو دانشگاه رفتم. دو روز  ثبت نام دکتری طول کشید.  دو روز هم درگیر دندون پزشکی بودم و بالاخره بعد از سالها حاضر شدم روکش دندون جلویی رو عوض کنم و ۳تا دیگه از دندون های جلو رو هم روکش کنم. دیشب کل دندون ها رو تراشید و قالب گیری کرد و الان نه تنها خوشگل نشدم بلکه یه خال گوشتی روی بینی کم دارم 

قول داده بودم هر روز بنویسم ولی نوشتن پایان نامه و پاورپوینت اونقدر فشرده شد که شب ها شاید ۲-۳ ساعت بیشتر نمیخوابیدم و این شد که قولم رو از امروز که زندگی به یه ثباتی رسیده شروع میکنم :)

نظرات 1 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 4 مهر 1403 ساعت 13:02 https://lemonn.blogsky.com

چه اسمهای قشنگی واقعا.
+ امیدوارم سفر خوبی باشه و خوش بگذره.
++ وای من هم پارسال دو تا دندون جلوییم رو همزمان تراشیدن برای روکش. درکتون میکنم چه حسی داره.

هنوز برنامه سفر رو نچیدیم
واقعا فاجعه است

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.