یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

پرواز

نمیدانم گاهی چطور میشود که حس و حال نویسندگی ازم دور می شود و حتی پاییز با همه ی ابرهایش هم  نمی تواند کاری کند. اما صدای رستاک اصلاً طوفان پاییز است ... و طوفانی  به پا می کند که انگار همین الان دست معشوق ات را گرفتی و در یک شب پاییزی زیر باران میدوی و از مردم شهر میگریزی.

پ.ن: کمی دلگیرم ، چون شاید مجبور شوم از دانشگاه انصراف دهم . اما من دست از تلاش برنمی دارم.

خدایا تو بر زندگی من بیشتر از خودم آگاهی، هر چه صلاحم است پیش آید و من به صلاح تو راضی خواهم بود.

پ.ن : ٢ روز مانده به روز موعود برایم دعا کنید .

یه صداهایی رو انگارنمیشه گوش نکرد

یه ترانه هایی رو میشه فراموش نکرد

گاهی یه ترانه اونقدر به دلت میشینه

 که مثل یه دسته نرگس نمیشه بوش نکرد

یه صداهایی-رستاک