یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

زندگی جدید

روزهای خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم چه روحی و چه جسمی.ولی خدا رو شکر الان خیلی همه چیز آرومه.ولی خیلی کار دارم.دلم میخواد سر فرصت با حوصله بیام و بنویسم برای همین هر روز به تعویق می اندازم نوشتن رو.

صرفا جهت ثبت وقایع:اسباب کشی انجام شد و بعد از یک هفته اوضاع خونه تقریبا مرتبه.ولی هنوز کلی تمیز کاری دارم.امروز پسر همسایه امون اومد خونه امون و با امیروالا بازی میکردن.بعد هم مامانش صداش زد و امیروالا هم دنبالش.رفتن توی کوچه.

کار این روزهای امیروالا فقط اینه که یا پشت در حیاط یا پشت در خونه وایسه و بگه ددر.

دیشب سرمیز شام بودیم که یهو کتری ام سر رفت.شتاب زده بلند شدم که زیرش رو خاموش کنم که امیروالا گفت:بدو مامان.

الان هم خسته از تمیزکاری آشپزخونه روبروی کولر نشستم و حسابی هم سرما خوردم.

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین جمعه 17 خرداد 1398 ساعت 11:15

ایشالا خوب شده باشی الان که کامنتمو میخونی
خدا رو شکر که سالم و سلامت رسیدین. بقیه چیزا کم کم حل میشه. تعویض خونه همیشه سخته. مخصوصا از یه شهر به شهر دیگه یا از یه کشور به کشور دیگع.
فقط خوبی های کشورای اروپایی یا چین اینه خونه هایی که اجاره میدن اصولا مبله هستن :دی و دیگه خیلی دردسر جا به جایی وسایل سنگین نداره ادم

ممنون عزیزم، عالی ام
اسباب کشی درسته سخته ولی اگه روحی حال آدم خوب باشه قابل تحمله
آره اینجوری خیلی راحتتره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.