یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

باید رفت

یه صبح پاییزی با عطر  بارونی که تا صبح باریده ، یه چایی تلخ و سنگین و پنجره ایی که رو به کوه مه گرفته باز میشه !همه ی عزمم جزم رفتنه و با خودم میگم کاش کشورم جایی برای ماندن داشت یا حداقل هوایی برای زیستن !

خیلی پرانگیزه ام و تلاشم خیلی بیشتر شده برای خودم هدف گذاشتم تا ٦ ماه اول سال آینده حتماً آیلتسم رو بگیرم و برای دانشگاه ها از آخر همین امسال اقدام کنم ، عزمم خیلی جزم رفتنه قبل از اینکه ما هم بشیم یک زندانی مثل کره شمالی ها ! هر کسی رو هم که می بینم عزم سفر کرده !فقط همیشه یه ای کاش بزرگ توی ذهنم که ای کاش ٢ سال پیش این اراده رو داشتم .