یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

نوستالژی

یادم می آید حدود ١٢-١٣ سال پیش که تازه اینترنت وارد خانه ی ما شده بود برای من دنیای کشف نشده ایی بود که خیلی دوست داشتم ازش سر در بیاورم، وجود خواهر بزرگتر از طرفی من را برای استفاده از اینترنت محدود و از طرفی حریص میکرد. آن زمان اینترنت دایال آپ بود و باید از یک شرکت اینترنتی کارت میخردی و یوزر و پسورد داشت . معمولاً کارت هرچند ساعتی که میخریدیم به همان میزان رایگان شبانه داشت . از جایی که خواهر بزرگتر درک نمیکرد که یه دختر بچه که تازه روزهای اول نوجوانی اش را داشت تجربه میکرد با اینترنت چه کار مهمی می تواند داشته باشد من سهمی نهایتاً ١٥ دقیقه از اینترنت روزانه داشتم . اما از جایی که علاقه داشتم که بفهمم در این دنیای  چه خبر است ، صبح ها بعد از نماز صبح نمیخوابیدم و کامپیوتر را که صدای جاروبرقی میداد روشن میکردم و با صدای جیر جیر راه اندازی مودم وارد این دنیای جالب میشدم.آن اوایل که این همه مشقت را تحمل میکردم و فقط صفحه ی یاهو را باز میکردم و چقدر هم کیفور میشدم ، تا مدت ها هم برایم سوال بود یاهو یعنی چه ؟

کم کم چت کردن و وب لاگ نویسی  و دانلود آهنگ و موزیک ویدیو هم اضافه شد و از همان اوایل نوجوانی نوشتن را شروع کردم و دو دوست ناب و تکرار نشدنی پیدا کردم  که متاسفانه بعد از چند سال گم شان کردم ، هنوز گاهی به وب لاگ خاک خورده ایشان سری میزنم  و نمیدانم آن ها هم مرا به خاطر دارند و به وب لاگ خاک خورده ی من سر میزنند یا نه ؟

امروز صبح که به دلایلی ساعت ٥:٣٠ بیدار شدم یاد آن روزها افتادم .