یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

من یک زنم.

زن بودن یعنی چشمهایت از خواب بسوزد ولی درس های سخت مکانیک بخوانی و بروی خرید کنی و غذا درست کنی برای شام و سفره ی شاهانه بچینی و با صدای بلند آهنگ گوش کنی و برقصی و بخوانی و حتی آهنگ "میمرم برات" هم نتواند اخم بین ابروهایت بیاندازد ولی اگر واقعاً زن باشی میخندی تا مقاومت کنی اما یک باره بغض ات سنگین میشود و اشکت یواشکی از گوشه ی چشم می چکد و تو سریع پاک میکنی و دوباره می خندی .... زن بودن یعنی کارهایی که می کنی و اگر بخواهی پشت سر هم ردیفش کنی نفس کم می آوری برای گفتنش. و من یک زنم همان زنی که تو برای گفتنش نفس کم می آوری.