یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

خانه ی دوست

پریشب خونه ی دوستمون دعوت بودیم، یکی دیگه از همکارهامونم که خیلی پسرخوبیه بود، و یکی از فامیل های خودشون که زن و شوهر بودن و این دوستمون خیلی ازشون تعریف میکرد، هم بودن، وارد خونشون که شدیم خانمه بی حجاب بود، و این اولین باری بود واسه من که مقیدم با این صحنه مواجه میشدم، حتی اون دوستمون که آمریکا زندگی میکنه به خاطر احترام به ما همیشه یه حجاب شل و ول داشت، اون همکارمون هم بنده ی خدا از اول تا آخر کج نشسته بود که خیلی این خانمه رو نبینه :))

حالا از این موضوع بگذریم اصلاً از  خانمه خوشم نیومد، مدام همسرش رو تخریب میکرد و کارهای خودشو بزرگ میکرد. مثلا امیروالا رو دیدن میگه مثل مامانش سفید و بوره ، همسرم میگه مگه من سیاهم؟ خانمه گفت خوب شما یکم تیره این و سبزه هستین !همسر من هم خیلی حرصش گرفت ، چون همسرم مثل من سفید نیست اما اصلاً هم سبزه نیست، نه اینکه سبزه بودن بد باشه، من خودم عاشق سبزه هام ولی خب بعضی ها این موضوع رو برتری میدونن، خلاصه خانمه میگه شما خیلی رنگتون باهم متفاوته ولی من و ابوالفضل خیلی باهم فرق نداریم، حالا این درحالیه که خانمه خودش سبزه بود و شوهرش از اون پوست سفید لپ قرمزها .یا مثلا میگفت اصلا ابوالفضل کار نمیکنه و دوتا خاطره ی بی مزه هم تعریف کرد، بعد موقع سفره جمع کردن که شد دیس سالاد رو برداشت و یواش به شوهرش گفت پاشو کمک کن، این خانم فقط همون دیس سالاد رو گذاشت روی اپن و همسرش تا ته سفره رو پاک کرد، خلاصه کلا از شخصیت های اینجوری خوشم نمیاد و قطعا این دفعه اول و آخری بود که این خانم رو دیدم، چون حتی از رفتارهای اجتماعی اش هم خوشم نیومد خب ما همه غریبه بودیم و دفعه اول بود همدیگه رو میدیدیم ولی این خانم انگار ما دخترخاله اشیم چهارزانو روی مبل می نشست با پا میزد توی کمرم همین دوستمون ... خلاصه که من اینجور آدمها رو چیپ میدونم و اصلاً خوشم نمیاد ازشون!

از اون شب هم من شدیداً مریض شدم و دیشب هم تا ٤١/٥ درجه تب داشتم ، الان هم از بستر بیماری کلی پست نوشتم :)

با این حال زبانم هنوز به قوت خودش باقیه چون طبق هدف گذاریم باید تا آخر این هفته سری اول پادکست هام تموم بشه و من برای خودم Final exam گذاشتم، با این حال هنوز یه درس دیگه مونده و این یعنی من عقبم و نباید وقتمو از دست بدم.

امروز هم همسرم پیشم موند و نرفت سر کار تا بریم درمانگاه و سرم بزنم تا بتونم سرپابشم،همسرم صبح امیروالا رو برد خونه ی مامانم که کمتر در معرض ما باشه و اونجا کمتر حوصله اش سر بره، چون وقتی من مریض میشم همسرم از من بی حوصله تر میشه و امیروالا خیلی گناه داره چون ما هیچ کدوم حوصله نداریم، هرچند پسرم اینقدر دیروز ماه بود و برای خودش بازی میکرد که من میتونستم استراحت کنم ولی خب توی خونه ی کوچیک و مادر مریض بالاخره اون طفلک هم گناه داره نه میتونم باهاش بازی کنم نه به تغذیه اش برسم!

نظرات 5 + ارسال نظر
نگاه یکشنبه 30 دی 1397 ساعت 17:58 http://negahekohestan.blogsky.com

یه سوالی ذهنمو درگیر کرده
اول سلام
خوبین؟
میگم شما هم ماجرای خانوم مرضیه هاشمی رو شنیدین و بر این باورید که کشورهای دیگه به حجاب ما احترام میذارن؟!
یا من درست متوجه نشدم میشه راهنمایی کنید ممنون میشم
راستی حالتون بهتر شده؟

سلام عزیزم
راستش من خیلی اخبار رو دنبال نمی کنم
ولی چیزی که میدونم اسلام توی خیلی از کشورها پذیرفته شده است و یک مسلمون توی جوامع غربی راحت تر از یک یهودی در ایران میتونه زندگی کنه ولی خب بحث این خانم بیشتر فکر میکنم سیاسیه تا دینی
متاسفانه ملیت ما مشکل سازه ... مسلمون بود پذیرفته شده تره تا ایرانی بودن و یا حتی سفر به ایران داشتن

سرخی جمعه 28 دی 1397 ساعت 21:34

شما لطف دارین... من منظورم این نبود که معذرت خواهی بکنید ولی ممنونم که دوستانه جوابم‌ رو دادین.‌ شاید هم من به این مسئله بیشتر توجه میکنم چون بارها دیدم که چقدر بی احترامی بعضی ها میکنن بخاطر همین تفاوت حجاب. من فکر کردم شما قصدتون از مهاجرت به اروپا باشه که البته خارجی ها کلا قشنگتر به تفاوت حجاب احترام می زارن. من هم از شما معذرت میخوام اگر برداشت اشتباهی از صحبتتون کردم.
من خیلی وقت وبلاگنون رو میخونم ولی کلا خیلی کم پیش میاد نظر بدم. ولی واقعا شیوه زبان خوندنتون رو تحسین میکنم... من الان سالهاست میخوام اسپانیایی یاد بگیرم و واقعا اینکه خودم‌ بشیم بخونم برام سختِ.

بهترین ها رو برای شما و خانواده اتون آرزو میکنم

قصد من از مهاجرت همینه ولی به قول شما چون به این موضوع احترام میذارن احساس میکنم دغدغه ایی از این لحاظ ندارم
همین که وقت میذارید و اینجا رو میخونید ازتون ممنونم دوست خوبم
همیشه اول هرکار سخته شروع بشه دیگه آسون میشه
ممنونم عزیزم

سرخی جمعه 28 دی 1397 ساعت 20:42

سلام عزیزم. راستش من به دلیل اینکه قانون و عرف هست این کار رو نمیکنم... بیشتر بخاطر اینکه یه موقع کسی توی اون جمع ناراحت نشه این کار رو میکنم. براساس این حرفتون شما وقتی از ایران اومدین حاضرین حجابتون رو بردارین؟ چون توی کشورهای خارجی ممکن نداشتن حجاب قانون نباشه ولی عرف هست. راستش من هرجور نگاه میکنم احساس میکنم ته حرفتون و البته خیلی از اونایی که محجبه هستن اینکه احترام شما بیشتر از اونایی که حجاب ندارن.

من اگر قرار باشه جایی برم که بی حجاب باشم نمیرم
واقعاًطرز فکر من اصلاً اینطور نیست
من خیلی از دوستهام بی حجابن و دوست های بسیار محترم، دوست داشتنی و نازنینی هستن ، به صراحت میتونم بگم ٩٠٪؜ اشون
و اگر برداشت اینطوری شده عذر میخوام
ولی از کل متن من فقط یک جمله اش در این مورد بود

نگاه جمعه 28 دی 1397 ساعت 12:46 http://negahekohestan.blogsky.com

دعا میکنم خیلی زود بهتر بشید

ممنون عزیزم

سرخی جمعه 28 دی 1397 ساعت 05:29 http://www.sorkhikhanoom.blogfa.com

سلام عزیزم. من خودم به حجاب مقید نیستم ولی وقتی میام ایران جلوی اونایی که حجاب دارن حجاب میزارم. ولی یه سوال داشتم شما اگر بری خونه کسی که بی حجاب باشن به احترامشون حاضری بی حجاب بشی؟ چون اینجوری که گفتین انگار کسی که محجبست احترام داره ولی کسی که حجاب نداره احترام نداره. البته من درک میکنم که از رفتار اجتماعی اون خانوم خوشتون نیمده و اصلا حرفم ایشون نیست.

سلام عزیزم
حرف شما درسته ولی یه چیزی درست یا غلط توی یک کشوری قانونه
توی ایران هم حجاب قانون و حتی عرفه پس احترام بهش فکر میکنم بهتر باشه، اینطور نیست ؟همونطور که خودتون محترمانه به این عرف احترام میذارید و به هیچ کدوم از اعتقاداتتون آسیب نمیزنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.