یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

برف یعنی شکوفه در راه است

صبح ساعت 6 از یک خواب ترسناک بیدار میشوم.صدای اذان و درِ خانه ی همسایه و صدای های نامفهوم خوابم همه با هم قاطی می شود.  تنها حس ام بعد از خواب ترس از مردن است و فکر به برق گرفتگی که من را تا یک قدمی مرگ برد. 5 دقیقه ایی کل بدنم کرخت است.صدای ماشین لباس شویی مثل کابوس در سرم می چرخد. صدایش که قطع می شود حال من هم بهتر میشود.بلند میشوم. ساعت 6 صبح است . لباس ها را از ماشین لباسشویی بیرون میکشم. عادت کرده ام شب ها لباسشویی را تنظیم میکنم که دم دم های صبح روشن شود و وقتی من بیدار میشوم کارش تمام شود. اینطوری هم در ساعت کم باری مصرف کار میکند هم اینکه لباس ها در لباسشویی نمی مانند. هوای ابری است دلم باز هوس برف و باران می کند.

1 : کاری جهت عکاسی عروس و داماد بهم پیشنهاد میشود. برای پذیرفتنش دو دلم . همسرم میگوید نظر من را بخواهی این کار به پرستیژ تو نمیخورد . این همه درس خواندنی که کار آتلیه کنی؟! البته راست میگوید. ولی در مملکتی که به تخصص ات کار نمی دهند باید همه فن حریف باشی.پیشنهاد دادن من به عنوان بازرس در کارخانه ایی که همسرم آنجاست از طرف مدیرش رد شد . میگفت برای خودت مشکل ساز می شود که هر دو با هم کار کنید. نمیدانم با صداقت میگفت یا می خواست برای مخالفتش یک دلیل الکی بتراشد. البته پسری که به جای من در آن جا شاغل شد من را خوشحال کرد که مدیرشان من را نپذیرفت . واقعاً خوشحال شدم وقتی دیدیم یک مهندس مکانیک سر جای خودش قرار گرفته . ایشان قبل از این کار اپراتور دستگاه بودند (کارگر) و ماهانه 800 هزار تومان حقوق دریافت می کردند با حق شیفت و .... خوب وقتی دیدم یک مهندس سر جای درستش قرار گرفته خوشحال شدم. با وجو اینکه بی نهایت دوست دارم در تخصص خودم و یا نزدیک به آن مشغول کار شوم اما گاهی نمی شود. البته که من کار عکاسی را بی نهایت دوست دارم و یکی از لذت های روزانه ام است ولی کار برای دل خودم کجا و کار برای مردم و روحیه ی مدارا با مردم کجا! فکر هایم را می کنم و کار را با شرایط  خودم می پذیرم . و هفته ی آینده پیش آن آقا میروم و شرایطم را می گویم اگر پذیرفت کار را شروع میکنم. باید بپذیرم که باید در وهله ی اول دغدغه ی مالی برایم حل بشود تا بتوانم به آروزهایم برسم.

2 :تصمیم گرفته ام مصرف گوشت را در مصرف غذاهای روزانه کاهش بدهم. اولش می خواستم دوتاییمان این تجربه را داشته باشیم اما بحث ایی که بینمان پیش آمد باعث شد خودم به تنهایی این کار را انجام بدهم و 2-3 روزی است که شروع کردم. ظهر ها فقط یک بشقاب سبزیجات (کلم بروکلی ، قارچ ، هویج ، شلغم ، فلفل دلمه  و...) میخورم و شبها برای همسرم غذای گوشتی می پزم و برای خودم بدون گوشت.البته که چند لقمه ایی هم با همسرم شریک میشود. مثلاً وقتی شام من کشک و بادمجان است و برای همسرم کنتاکی درست کرده ام می شود نخورد ؟  فکر نمیکنم که کاری که من انجام دهم گیاهخواری باشد.چون گیاهخوار ها لبنیات هم مصرف نمی کنند . اما من فقط گوشت را کم کرده ام حتی حذف هم نکرده ام. 

3:کارهایی که این روزها در لیست ام قرارگرفته اند: شروع دوباره خواندن انگلیسی و فرانسه. افزایش مطالعه :)

+ عکس مربوط به برف 2 شب پیش است که دیروز صبح کمی روی زمین نشسته بود .

ادامه مطلب ...