یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

ایرانی

این روزها حس خیلی خوبی دارم.با اینکه برای معرفی به استادم مشکل پیش آمده و ذهنم شدیداً درگیر است با اینکه برای مسابقه ایی که تاریخ اش مشخص شد و مهر ماه است کلی دغدغه دارم با اینکه از خانواده ی شوهرم شدیداً دلگیرم. اما حال عجیب خوبی دارم. شاید دلیل اصلی اش چیدمان جدید خانه ام باشد و دوختن رومیزی سفید که پارچه اش را خودم خریدم و دوختم . شاید هم از اینکه می بینم کلاس دکوراسیون داخلی با همین چند جلسه اش هم چقدر برای من کاربرد داشت. شاید هم امید به برنده شدن در این مسابقه ، شاید هم امید به ساختن خانه ی پدرم با علم و ذوق خودم.شاید هم پیاده روی های عصرانه و عکاسی غروبانه همراه همسرم. نمیدانم هر چه هست انرزی مثبتم آنقدر زیاد هست که حالم عالی است.

+ برای ساختن خانه ی پدرم خیلی فکر میکنم و حتی نمای خارجی اش را هم انتخاب کردم و فهمیدم با چه طرفندهایی میشود متراژ ساخت را بیشتر از 60% کرد اما چیزی که این روزها شدیداً فکرم را درگیر کرده انتخاب یک معماری ایرانی است. به قطع تمام سبکی که از ذهن من میگذرد سبک های کلاسیک غربی یا مدرن غربی است . دوست دارم بتوانم سبک ایرانی را برای خانه انتخاب کنم که همه بپسنند و این کار خیلی سختی است چون متاسفانه اکثر معماری های ایرانی یا منسوخ و دِ مده شده یا هزینه اش آنقدر بالا است که نمی توان هر کاری میخواهم انجام بدهم .


زندگی به سبک ایرانی ، یعنی فرش دست بافت  ایرانی.