یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

پاییز سال بعد

حدود دو هفته ی پیش با جیره ی ماهانه ام * یک سری چیزهای دوست داشتنی خریدم. برای خرید آلبوم مهر و ماه حجت اشرف زاده و گروه دال  رفته بودم که هنوز به دستشان نرسیده بود، قطعاً تا حالا رسیده اما من باید منتظر جیره ی ماه بعد باشم. به جایش CD پاییز سال بعد رستاک را خریدم. هرچند همه ی آهنگ هایش را گوش کرده بودم و یک سری تک آهنگ هایش را که در آلبومش نبود بیشتر دوست داشتم اما باید می خریدمش. یاد کامنتی افتادم که برای یک نفر که می خواست CD آهنگ هدیه بخرد نوشته بود :" چه کاریه ، خوب برو دانلود کن هم پول نمیدی هم راحته! " و با خودم فکر کردم چرا فرهنگ پایین خودمان را با این اعتماد به نفس کاذب این طور به رخ دیگران میکشیم. یادم هست اوایل با همسرم سر همین مسئله مشکل داشتیم . همسرم اعتقاد داشت:" این خواننده ها اینقدر پول دارند که نیازی به پول ما برای خرید CD ندارند. " هر چند الان یک جورهایی با هم ، هم نظر شدیم  اما آیا واقعاً همه ی این ها توجیه درستی برای  فقر فرهنگی ما است؟ وقتی یک CD به کمترین قیمت ممکن وارد بازار میشود و ما باز هم دانلود کردن را انتخاب میکنیم اصلاً مسئله پول نیست مسئله فرهنگی است که باید جا بیافتد. وقتی من CD آهنگ رستاک ( که البته مخاطب های خاص خودش را دارد) 4000 تومان میخرم اصلاً میشود حرف دیگری زد؟!

دانلود را فراموش کنیم و همه چیز را اصل بخریم.


* من و همسرم با هم قرار گذاشتیم هر ماه مبلغ کمی را برای دل خودمان خرج کنیم. چون من عاشق خرید لوازم تحریر و CD  آهنگ و کتاب و تزئینات خانه و قهوه و کاپوچینو هستم و همه ی این ها از نظر شوهر من خرج های غیر معقول است، این شد که تصمیم گرفتیم  مبلغ کمی را ماهانه مدیریت کنم و همه ی آن چه دوست دارم را بدون باز خواست خرج کنم. این کار از نظر خودم فوق العاده است به خاطر اینکه در وهله ی اول خرید هایم ارزشمند است و اگر چیزی را بخواهم باید یک ماه صبر کنم تا جیره ی ماهانه ام برسد و حاضر و آماده همه چیز در دسترسم نیست و قدر داشته هایم را بیشتر می دانم ، در وهله ی دوم یاد میگرم گاهی روی دلم پا بگذارم و نیاز سنجی کنم و گاهی هم حالم را با خرید های کوچک ام عالی کنم بدون دغدغه ی اسراف و ولخرجی. و در آخر مدیریت مالی را یاد میگیریم.همسر مهربانم  جیره ی ماهانه اش را جمع میکند تا برای من هدیه بخرد 

پ.ن : 45 امین ماهگرد با هم بودنمان :)