یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

باران، چایی و یک دنیا حرف

http://s8.picofile.com/file/8323888650/%D8%B5%D8%A8%D8%AD_%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg


صبح ساعت 7:30 بیدار میشوم و هوا هنوز تاریک است.باران می بارد. من سرمست عشق میشوم. عطر چایی و صدا ی رستاک و پنجره ایی که به باران باز میشود، همه ی اینها کافی است که یادم بیافتد. قبل از اینکه همسر یک مرد باشم، مادر یک پسر باشم ، یک دختر احساسی و عاشقم، با یک دنیا رویا ...

+رمز همون قبلی است

++ پری جانم ایمیل ات اشتباه بود.دوباره واسم بفرست.