یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

طلاق

این روزها به واژه ی طلاق خیلی فکر میکنم. نه برای خودم . برای درک مفهومش. وقتی می بینم خانواده ایی را که بعد از نزدیک 20 سال زن و شوهر هر شب در گوش هم زمزمه میکنند که از هم متنفرند ولی باز هم در یک خانه نفس می کشند و باهم مدام کلنجار می روند و در سال شاید 1 ماه اش را هم با هم خوب نباشند ، نمی فهمم چرا از هم جدا نمی شوند. نمی فهمم حرف مردم و مفهوم منفی طلاق اینقدر مهم است که نشود خوب و راحت زندگی کرد؟ البته کسی که طرز فکر اینطور دارد نمی تواند تنهایی هم لذت ببرد و ترجیح میدهد شب و روز به صورت کسی نگاه کند که ته دلش از دیدنش بهم میخورد ولی باز این طور زندگی برایش بهتر است . در عوضش کسی را هم سراغ دارم که در عین عشق از همسرش جدا می شود و هنوز بعد از 10 سال همسرش را دوست دارد و تا وقتی هم زنده بود هر از گاهی با هم ملاقات داشتند چون نمی خواستند آن همه حس قشنگ به نفرت برسد ، زن جوان به تنهایی زندگی کردن ادامه داد و استفاده کرد و بانوی موفقی هم شد . گاهی هم خانواده هایی را می بینم که زن و شوهر بعد از 30 سال گاهی از هم متنفر میشوند و چند روزی را با هم قهرند و این تکرار مکرارت در سال چندین بار تکرار می شود ولی اصلاً واژه ی طلاق برایشان نا مفهوم است . سنت و شرع و آبرو را به تنگش می بنند و همدیگر را تحمل می کند و نمیدانند عاشقانه زندگی کردن چیست. آنچه کنار هم نگهشان  دیدار بچه هایشان است. و خدایش بیامرزد پدربزرگم را سراغ دارم که بعد ازنزدیک 50 سال زندگی با همسرش تا دم مرگش هم عاشقانه همسرش را دوست داشت. 

درست است طلاق واژه ی منفی است اما گاهی می شود نجات و موفقیت ، گاهی هم باید به طلاق فکر کرد و گاهی هم باید آنقدر جنگید و زندگی کرد و به طلاق فکر نکرد اما تا آنجا که رشته ی محبت پاره نشود . آنچیزی که زن وشوهر را از هم جدا می کند زندگی بدون عشق است نه طلاق ! اول هر زندگی عشق است پس پایانش هم پایان عشق است.

همسرم دیشب شاد و شعف زده آمد خانه و اتفاق عجیب غریبی که افتاده بود را برایم تعریف کرد و از اینکه جلوی ارسال محموله ایی را گرفته بود که اگر به تولید میرسید خطر مالی هنگفت و شاید هم جانی برای سرنشین خودرو داشت و چقدر از این اتفاق خوشحال بود و چقدر من به بودن همسرم در سمت خدمت به کشورم به وجودش بالیدم اما این شادی حتی به ساعت هم نکشید که موبایلش زنگ خورد و از بالا پیغام آمد محموله را بفرستید وگرنه خط می خوابد و ضرر مالی سنگینی می خوریم اگر در داراز مدت مشکلی پیش آمد آن وقت ما میدانیم و این ها... حلاوت موفقیت همسرم یک جا به دهن هر دومان زهر شد . همسرم گفت :" در این مملکت جان مردم شده آزمون و خطا "

اسم تو که رومه یه جور خوبی آرومم

احساس می کنم یه دنیا اهمیت دارم

هر جای دنیا من رو با اسم تو می شناسن

ترکم نکن من پیش تو اهمیت دارم

ببین چی کار کردی با قلب این همه عاشق

هرکی ازت دوره دلش میخواد برگرده

تاریخ قبل از عشق یا تاریخ بعد از عشق

کشف تو سرنوشت تاریخو عوض کرده

هوات هوایی می کنه خاکت مثل خون میکشه

عشقه که کار پسرات به دشت مجنون میکشه

ایران خانم مادر منشال سه رنگت کفنم

 اسمت که میاد میخوام به سیم آخر بزنم

آهنگ فوق العاده شال سه رنگ - رستاک