یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

حال خراب

از اون روزی که اینترنت قطع شد یاس عجیبی کل زندگی ام رو گرفته.احساس میکنم توی ایران نمیشه امید و آرزو داشت.هوای آلوده ایی که مبحوس امون کرده توی خونه،بنزین گرونی که داشتن و نداشتن ماشین رو یکی کرده و باور اینکه آخرش هیچیه... وقتی به روزی فکر میکنم که مثل کره شمالی بشیم زندانی ِ زندانی به وسعت یک کشور هیچ انگیزه ایی برای هیچ کاری ندارم.

خدا رو شکر که ملی کردن اینترنت رو به اتفاقات اخیر نچسبونن و فعلا با آمپول بی حسی داریم زندگی میکنیم.

قطعا در آینده خودم رو برای مهاجرت نکردن نخواهم بخشید.

من عاشق ایرانم ، ولی خیلی از روزها به خاطر هوایی که این بلا رو سرش اوردن گریه کردم ،هربار که میرم اصفهان بغض خفه ام میکنه، بهشت خدا رو کردن صحرای بی آبی که از شدت آلودگی ٢متری ات رو نمی تونی ببینی!

من چطور میتونم یک مادر شاد باشم که به پسرم انگیزه خوب زندگی کردن بدم ؟!

پ.ن: امروز با پسرم کلی فوتبال بازی کردم و پسرم چقدر سرحال اومد،و من یاد خودم افتادم وقتی توی پارکینگ خونمون با پسر دبستانی های دختر خاله ام فوتبال بازی میکردم.