یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

گوگل جون

یعنی انقدر که من از دیدن دوباره  google  ذوق کردم مادر از دیدن بچه اش ذوق نکرد. بی اختیار بادیدنش گفتم :قربون تو گوگل جون چقدر دلم واست تنگ شده بود.

خاطراتم رو دارم به انگلیسی مینویسم ولی نمی دونم تا چه حد دارم افتضاح می نویسم.

یکمی حال این روزهام خوش نیست واسم دعا کنید.

 پ.ن:بالاخره نوشتن خاطرات انگلیسی رو به طور جدی شروع کردم.هر روز از کتابم یک درس رو مرور میکنم و خودم رو ملزم میکنم با اون لغات خاطره بنویسم.تا هم معنی اشون خوب توی ذهنم جا بیافته و هم غول writting رو شکست بدم.فقط معظلی که هست نمی دونم چطوری میتونم خاطرات غلط غلوت ام رو اصلاح کنم.

ممنوم میشم اگه کسی زبانش خوبه به پیج من سر بزنه و ایراداتم رو بگه ممنون

my diary