ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امیروالا رو روی تخت میخوابونم، لباسهامو عوض میکنم، سوییچ رو به جاکلیدی آویزون میکنم، ساک ام رو خالی میکنم ، کتری رو آب میکنم و زیرش رو روشن میکنم، از باقی مونده آب کتری از قبل به گلدان هام آب میدم، ماشین ظرفشویی رو هم روشن میکنم و میام سراغ اینترنت ، اول اینستاگرام بعد تلگرام و درنهایت وب لاگم، همه ی این ها رو اونقدر سریع چک میکنم که هنوز آب کتری جوش نیومده .
این روزها از خودم خیلی راضی ترم، خونه مرتب ، ساعت هایی که درست استفاده میشه و بازی با پسرم و رسیدن به تغذیه اش.
کلی چیزای جالب برای زبان خوندن دارم ولی واقعاً نمیرسم، آرزو داشتم میشد روزی حداقل ٦-٧ ساعت زبان میخوندم، خیلی دنیای بزرگی داره و هرچی بخونی بازم جا داره .
چایی رو دم میکنم، ساعت ٤ شاگرد دارم، همسرم ازم خواسته یکسری کارهای شرکت رو انجام بدم ولی من میرم که زبان بخونم :)
به وقت : ١٢:٣٠ ظهر
خسته میشم از نوشتن listening و از پشت میز بلند میشم. چایی میریزم و بوی عطر گلاب سرحالم میاره. با کیکی که دیشب پختم میشنیم پشت کامپیوتر تا کارهای شرکت رو انجام بدم.
به وقت١:٣٠ بعد از ظهر
عکس نوشت :99.9% عکس های من حتماً از چایی داخل اشون استفاده شده :))