یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

خبر خوب

با خودم قرار گذاشته بودم چیزی ننویسم و به محض اینکه اتفاقی که منتظرش بودم بیافتد نوشتن را دوباره راه بیاندازم و بالاخره خبر خوشایندی که منتظرش بودم رسید. انشالله بعد از تعطیلات عید کارم را شروع میکنم و میشوم خانم مهندس :) مدارک ام را دو روز پیش فرستادم و همه ی موافقت ها را هم همسرم گرفته .

بی نهایت نیاز به یک مسافرت دارم . و بیش تر از همه دوست دارم مشهد بروم اما مسافت طولانی سفر با ماشین و یا حتی سفر با هواپیما با توجه به شرایط فعلی ام  کمی ذهنم را مشغول کرده. همسرم قول داده یک سفر حتماً برویم. اما من دلم مشهد و حرم امن امام رضا را میخواهد.

+ همه ی دوستانم را میخوانم ببخشید که خاموش میخوانم.اگر کسی رمز را فراموش کرده بگوید برایش بفرستم.