یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

هرسال کنکور

http://s9.picofile.com/file/8333546626/%DA%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7.jpeg

بعضی روزها هست که اینقدر طولانی هستند و تمام شدنی نیستند.این روزها معمولاً برای من روزهایی است که بی نهایت عاقل میشوم و نمی توانم از خیلی اتفاقات لذت ببرم و با همه هم خیلی سرد و سنگین هستم و دوست دارم فقط توی خانه بمانم و کارهایی که دوست دارم و باعث میشوند احساس مفید بودن بکنم را انجام بدهم و گه گاهی برای خرید و هوا خوری بیرون بروم. نمیدونم فقط من این حالت رو دارم یا همه ی خانم ها اینطور هستند ولی بهش اجازه بروز نمیدن!؟

پنج شنبه دایی ام برای پسرش که محضری عقد کرده بود یه مهمونی گرفت و از جایی که همسرم توی راه بود و حدود ساعت 9 شب میرسید قرار شد من منتظر بمونم تا باهم بریم. مامان بابام رفتن و من موندم خونشون. گوشیم توسط امیروالا سایلنت شده بود و من متوجه نشده بودم وقتی همسرم sms زد برای همین تا رفتم دنبالش دیر شد و ساعت 9:45 نزدیک اتوبان بودیم و با یه حساب سرانگشتی دیدیم ساعت 11 میرسیم به مهمونی برای همین در مقابل اصرار های مامانم برای رفتن مقاومت کردم و زنگ زدم از زندایی ام عذر خواهی کردم. از اونجایی که از صبح به دلم صابون یک شام درست حسابی زده بودم با همسرم رفتیم رستوران و یه پیتزا و همبرگر خوردیم و 75 هزار تومن هم هزینه امون شد. چند روز پیش با دوستهای دبیرستانم رفته بودیم اونجا و شیک و بستنی و اینا خورده بودیم برای همین تصمیم داشتم حتماً با همسرم هم یک روز بریم اونجا.

+اگه قیمت ها رو نوشتم فقط برای این بود که 10 سال دیگه که وب لاگم رو خوندم بگم واییی چه ارزون بوده ولی این روزها خودمون میدونیم که 75 هزار تومن تا دیروز میشد توی یه رستوران خوب غذای شاهانه خورد.

++ دیدن دوستهای دوران مجردی واقعاً حال آدم رو خوب میکنه و حتی دیدن خود مجردها هم برای تنوع خوبه :)) بین جمع 5 نفره ما دو نفرمون ازدواج کردیم و بچه دار شدیم و 3 نفر دیگه مجردن.با هم که حرف میزدیم دوتا از مجرد هامون میگفتن وای ما اصلاً دلمون نمیخواد ازدواج کنیم و مجردی خوبه و این صحبت ها. برای ساعتی با خودم فکر میکردم کاش من هم مجرد بودم و شاید جلوتر از الانم بودم ولی وقتی خوب فکر کردم دیدم خدا رو شکر خیلی از زندگی و وضعیتم راضی ام . مدرکمو که گرفتم ، ازدواج ، سابقه کار دارم ، بچه دار شدم ، فقط اگه بتونیم از ایران بریم کاملاً از خودم راضی میشم هنوز یکسری خلا ها توی وجودم هست برای ناراضی بودن.

عکس نوشت: اینه وضعیت من موقع زبان خوندن :)) برای وب لاگ نوشتن هم تقریباً شرایط مشابه.راستی رتبه کنکورم 12 هزار تا کمتر از پارسال شد

نظرات 3 + ارسال نظر
الی جمعه 26 مرداد 1397 ساعت 02:08

من کنکور تجربی شرکت کرده بودم با هدف یک رتبه خوب و یک رشته در وزارت بهداشت.

کنکور تجربی که واقعاً فاجعه است ، انشالله موفق باشید

الی سه‌شنبه 23 مرداد 1397 ساعت 13:13

ضمنا خدا پسرتون رو براتون حفظ کنه خیلی بانمکه:)))
چقدر خوبه بعد ازدواج هم همچنان تلاش میکنید با بچه.

ممنون عزیزم

الی سه‌شنبه 23 مرداد 1397 ساعت 13:11

سلام خانم مهندس منم کنکور شرکت کردم و خیلی بد بود. البته من لیسانس دارم. شما کنکور چی شرکت کردید؟ خواستم کمی امیدوار بشم که تنها نیستم با رتبه شارژ موبایلم:))
نوش جان. راستی من مدتهاست رستوران نرفتم. الان که دیدم اینارو نوشتید ۷۵تومن. هنگ کردم. واقعا فقط باید رفت

سلام عزیزم
من با توجه به شرایطم فقط میخوام پیام نور قبول بشم که انشالله میشم حتماً
شما برای چی دوباره کنکور شرکت کردید؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.