یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

بی قانونی

این چند روز به خاطر کارهای بیمه مرخصی زایمان تهران بودم. قرار بود چهارشنبه تهران باشیم ولی همسرم گفت سه شنبه بریم که اگه کارمون گیر کرد چهارشنبه بقیه اشو انجام بدیم. توی دلم گفتم چه گیری وقتی همه ی مدارکم آماده است. صبح سه شنبه پسرمو گذاشتم پیش جاری ام و رفتیم به سوی بیمه . همسرم رفت شرکتمون و من بیمه. نوبت گرفتم و مدارکمو تحویل دادم. خانمه نگاهی کرد و گفت به شما تعلق نمیگیره ! تعجب کردم و پرسیدم چرا ؟ گفت سابقه کارتون کمه ! گفتم ولی من قبلاً سوال کردم کسی این حرف رو نزد بهم . گفت با معاونت بیمه ایی صحبت کنید. رفتیم پیش آقای معاون. گفتم من شعبه خودمون سوال کردم بهم گفتن دوماه قبل از زایمان بیمه باشید کافیه. گفت نه اشتباه بهتون گفتن دوماه قبل از بارداری باید بیمه باشید. اومدم از اتاقش بیرون. زنگ زدم به مسئول بیمه شرکت اونم در جریان نبود و میخندید و میگفت اشکال نداره چیزی ام از دست ندادی 6 ماه بیمه و حقوق از دستت رفته. زنگ زدم به همسرم که پیش مدیرمون جناب مهندس بود . جناب مهندس پیگیری کرد و من با مشاور شرکت صحبت کردم و فهمیدم که نه قانون همونه که خودم می دونستم. دوباره رفتم پیش معاون گفتم من سوال کردم قانون همینه که باید قبل از زایمان 2 ماه بیمه باشیم. عصبانی شد وگفت قانون چیه ؟ همین که من بهت گفتم. دنبالشم نگیر که به جایی نمیرسی. اصلاً برو شکایت کن . به جایی نمیرسی. اومدم  بیرون از اتاقش. زنگ زدم به همسرم با آقای مشاور صحبت کردم و گفت برو پیش آقای فلانی . رفتم پیش آقای فلانی داستان رو گفتم و اونم خیلی محترمانه برخورد کرد و  گفت نه درست میگید شما و قانون اش 60 روزه است. بیا بریم پایین ببینم داستان چیه؟ رفتیم پایین. رفت پیش معاون بیمه و اومد. یک دفعه رفتارش عوض شد و عصبی گفت خانم با این سابقه ی کم که بهت بیمه نمیدن . برو و دنباله اشو نگیر. گفتم شما که الان گفتید مشکلی نیست. گفت نه من نمیدونستم سابقه ات اینقدر کمه نشدنی این کار . گفتم پس قانون 60 روزه که گفتید چیه ؟! گفت بهت نمیگم چون میری ازش سوء استفاده میکنی. الانم اینجا واینسا فایده نداره .

زنگ زدم به همسرم گفت بیا شرکت. رفتم پیش آقای مشاور واسم نامه ی شکایت نوشت و همسرم یکسری مدارک از مالی شرکت گرفت و قرار شد فردا بریم تامین اجتماعی کل تهران غرب و از شعبه شکایت کنیم که حق و حقومون رو نمیدن.فرداش هم دوباره پسرم رو گذاشتم پیش جاری ام و رفتیم دنبال کارها. نامه رو به رئیس بیمه شدگان دادم خوند. گفتم شدنیه؟ گفت شما که قانون رو بهتر از من میدونید، اومدید که بشه دیگه. ولی امروز مسئولش ماموریته و بعداً تماس بگیرید پیگیری کنید.

آقای مشاور بهم گفت وقتی حق و حقوقت رو از تامین اجتماعی گرفتی برو دیوان عالی عدالت اداری از تامین اجتماعی شکایت کن که طبق قانون اداره کار مرخص زایمان 9 ماه ولی تامین اجتماعی به من 6 ماه مرخصی داده .

خلاصه که هرجایی که دست میذاریم بی قانونی و بی عدالتی بیداد میکنه. چیزی که بی ارزش شده عمر و زمان و شانیت مردمه .... خیلی ناراحت کننده است ...توی خیابون مدام صحنه ی پرخاش مردم با هم رو میبینیم . دم عابر بانک ، توی تاکسی ، توی اتوبوس و ... این همه زندگی هامون پر تنش هست حداقل خودمون با هم خوب باشیم. کسی به فکر ما نیست خودمون به فکر خودمونیم باشیم. روز به روز که میگذره از تصمیمون برای رفتن از ایران مطمئن تر میشم.

+خیلی حرفها برای گفتن دارم ولی نمیخوام پر حرفی کنم.