یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

محصولات بد کیفیت پگاه

مسابقه هوش برتر تموم شد . ولی اینبار برخلاف دفعات قبل از انرژی مثبت و حال خوب خبری نبود. دلیل اصلی اش هم پسرم بود. به خاطر اینکه شب قبل از مسابقه خانه معلم خوابیدیم و پسرکم خیلی اذیت شد و تا ساعت 1 نصفه شب گریه های بدی داشت. روز مسابقه هم هوا شدیداً آلوده بود ، به حد وحشتناکی . و من از اینکه در این هوا پسرم را با خودم آورده بودم و صبح تا بعد از ظهر توی ماشین بود شدیداً عذاب وجدان داشتم . و چون تمرین زیادی هم نداشتم عملکرد مطلوبی نداشتم و حتی در پایان مسابقه نفهمیدم نفر چندم شدم فقط فهمیدم که حذف شدم... و این آخرین باری بود که در این مسابقه ی پرهیجان و استرس شرکت کردم. فردایش  همسرم  هم حذف شد. ولی برخلاف من راضی بود چون نهایتاً همسر من 3-4 روز برای مسابقه تمرین کرده بود. بعد ازمسابقه ی همسرم من عزم برگشت داشتم و همسرم باید میرفت بیمارستان پیش پدرش. متاسفانه بلیط هواپیما گیرم نیامد و مجبور شدم با اتوبوس برگردم و بدون اغراق از بدترین و سخت ترین مسافرتهایی بود که تا به حال داشتم. 

در جواب یکی از دوستان که پرسیده بود پخش مسابقه کی هست ؟ بگویم که نمیدانم :)) ولی مسابقه ی عید که از عملکرد خودم راضی هستم روز دوم یا سوم عید پخش خواهد شد.

چند روز پیش توی وب لاگ یکی از دوستانم در مورد مسمویت خاصی که با مواد غذایی اتفاق می افتد نوشته ایی خواندم که خاطره ی وحشتناکی از مصرف پنیر پگاه و راهی بیمارستان شدنشان بود. درست فردا همان روز که مطلب را خواندم برای صبحانه سراغ پنیر پروبیوتیک پگاه رفتم که در کمال ناباوری دیدم پر از کپک شده .مثبت نگاه کردم و پیش خودم گفتم لابد چاقویی که دفعه قبل استفاده کردم  کثیف بوده و پنیر را ریختم دور و پنیر تازه ایی را باز کردم که دیدم آن هم کپک زده ، این شد که رفتم سراغ پنیر فله ایی که همسرم حدود یک ماه پیش خریده بود... خلاصه اش که برای من محصولات پگاه به کلی رفت توی بلک لیست . و کلاً فکر میکنم محصولات لبنی آنها که مهر بهداشت ندارند قابل اطمینان ترند. 

+این روزها کمی بی حوصله شده ام ولی خیلی تلاش می کنم که حالم را خوب نگه دارم ، از بیرون رفتن گرفته تا رسیدگی با عشق به کارهای خانه.ببخشید که کمتر هستم.