یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

یادداشت های یک خانم مهندس

افکار و روزنوشت های یک خانم مهندسِ مادر

جامعه ی دردمند


امشب عزمم را جزم کرده بودم تا قسط های عقب افتاده ی وام وزارت علوم دانشگاه خودم و همسرم را بدهم که هر چقدر تلاش کردم موفق نشدم ، خودشان نخواستند بعد از مدت ها ما خوش حساب باشیم .

موضوع اول : در ادامه پست قبل باید عرض کنم اصلاً فکر نمی کردم کار با آقایون سخت تر از خانم ها باشد . شرکت در این مسابقات دید ملموس تری از آقایان را به من داد . من نمیدانم چه دلیلی دارد که وقتی با اطلاعات بالا شرکت می کنند مدام میگویند ای بابا ما که اصلاً فرصت نداشتیم مراحل بازی را ببینیم چه برسد به تمرین انقدر کار و گرفتاری داریم که اصلاً فرصت این کارها را نداریم. بعد من هم ساده باور می کردم و پایان یکی از قسمت ها که من خیلی خوب نبودم همین آقا به من گفت چرا اشتباهات انقدر بدی داشتید ؟ من اولین بار که در اینترنت سرچ کردم جواب این سوال ها آمد . و من با دهان گرد نگاهش کردم و در دلم گفتم :"لامصب تو جزوه را قورت دادی و علاوه بر آن دنبال سوالات خارج از جزوه بودی؟" خلاصه که احساس کردم خانم ها با همه ی بد جنسی هایشان قابل پیش بینی تر هستند . این تجربه را هم در مرحله ی مقدماتی داشتم که هم گروهی های پسر من پا به پای یکدیگر بالا آمدند و این در حالی بود که قبل مسابقه یکیشان می گفت من که سربازم ، دیگری می گفت من که هزار شغل دارم مگر فرصت میشود آماده شد ؟ بعد به یک دیگر هم رحم نمی کردند و هر طور بود غیر مستقیم حال یکدیگر را می گرفتند. یاد محیط کار همسرم افتادم که جان از اسم هیچ کدامشان نمی افتاد و هر کدامشان تا پاسی از شب در حال زیر آب زدن یک دیگر پیش مدیر مربوطه بودند.

موضوع دوم : چند وقت پیش خیلی ساده لوحانه تصور کردم که همه مثل خودمان هستند حالا کمی بالا و پایین اش را می شود یک کاری کرد برای همین با یک خانم آرایشگر که کارش فوق العاده خوب بود در زعفرانیه  برای کراتینه تماس گرفتم ، وقتی حدود قیمت را سوال کردم تا 5 دقیقه خیره به صفحه ی گوشی مات مانده بودم. کراتینه ی ایشان بین 1.5 میلیون تا 3 میلیون بود. واقعاً باید به حال جامعه ایی که آرایشگرش n برابر مهندسش حقوق دارد گریست. آن وقت در کارخانه ی همسرم چند شب پیش یک جرثقیل پالت فلزی خالی شده بود روی سر و صورت چند کارگر زحمت کش و کلی جراحت دیده بودند . آن هم برای چه قدر حقوق ؟ با همه ی اضافه کاری و حق شیفیت نهایتا ً1 میلیون . باور کنیم چرخ مملکت را همین کارگر ها می چرخانند.

موضوع سوم: چند گانگی عجیبی با خودم و آینده ام پیدا کردم . باید فردا یک زمانی برای خودم بگذارم و یک دو دوتا چهارتای حسابی بکنم و ببینم در شرایط فعلی دنبال چه چیزی از زندگی هستم ؟!

پ.ن 1: دلم کمی گرفته است از جامعه ی بی قانونی که مذهبش شده مضحکه ی هر آدم بی سر و پا و حاکمانش مرفهینی که نمیدانند درد چیست . حق دارم کمی غر بزنم از اوضاع نابسامان جامعه ام.

پ.ن 2: عکس مربوط به زمان بازگشت از مسابقه است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.